مریم فیاضی؛ فرهاد طهماسبی؛ بابک فرزانه
چکیده
زبان شعر، زبان ارتباطها و دلالتهای پیدا و پنهان میان لفظ و معناست و ساخت شعری، بستری برای حرکت لفظ به سمت معنا در لایهها و سطوح مختلف است. عبدالقاهر جرجانی به ساختِ شعری، به عنوان مجموعه ای از روابط و نشانههای زبانیِ معنادار توجه دارد. آنچه در نظریۀ نظم جرجانی برجسته است، دلالت، تالیف و پیوند کلمات با یکدیگر در ساختی منسجم، برای ...
بیشتر
زبان شعر، زبان ارتباطها و دلالتهای پیدا و پنهان میان لفظ و معناست و ساخت شعری، بستری برای حرکت لفظ به سمت معنا در لایهها و سطوح مختلف است. عبدالقاهر جرجانی به ساختِ شعری، به عنوان مجموعه ای از روابط و نشانههای زبانیِ معنادار توجه دارد. آنچه در نظریۀ نظم جرجانی برجسته است، دلالت، تالیف و پیوند کلمات با یکدیگر در ساختی منسجم، برای افادۀ معنا است. این پیوند، در شعرحافظ با حضور ترکیبهای جدید و به کارگیریِ مدلولهای شناور، زبانی تازه پدید آورده است. زبانی که معنا در آن موقوف و متوقف نیست و توجه به روابط و پیوند کلمات ضرورت دارد. در این پژوهش، با نگاهی به آراء جرجانی در تألیف کلمات و معنای حاصل از آن، و نظر به تعدد معنا در شعر حافظ که علاوه بر همنیشینیِ کلمات، در محورهای جانشینی به خصوص در حوزههای استعاری نیز قابل جست-وجوست، به شیوۀ استنادی- تحلیلی- توصیفی، شناور بودن مدلول ها (معانی) در شعر او بررسی میشود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می-دهد معانی درشعر حافظ، در سطوح مختلف، از جمله مصراع، بیت و غزل، شناور است.